آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

آوای دلنشین

فروردین 94

به دلیل ذیغ وقت سریع میرم سراغ خاطرات فروردین ماه به روایت تصویر یه روز توی مهدکودک: این تیشرتو ما برای بنیتا جون از ترکیه سوغاتی آوردیم بعد شدید مثل دوقلوها کلی همه تو پارک می پرسیدن دو قلوان و وقتی می گفتیم نه اما هم سنن کلی تعجب می کردن : پارک قیطریه: استخر خونه مامان جوون که یه روز با بنیتا جون و خاله گلاره رفتیم: یه قرار دیگه با دوستامون تو باغ درکه که من هیچی نرسیدم عکس بگیرم اینارم دوستامون گرفتن: سالگرد ازدواج خاله سمیرا و عمو حسین که تو باغ یه مهمونی خودمونی گرفتن: یکی از دوستاشون خدا رو شکر یه دختر خانوم داشتن ...
24 ارديبهشت 1394
4428 11 22 ادامه مطلب

سفرنامه آنتالیا 2

و اما ادامه خاطرات سفر به روایت تصویر: خاله و خواهرزاده: اینجا با لباس پلوخوری اومدیم لب ساحل  چون قبلش با عکاس هتل قراره عکاسی داشتیم : چه ستاره شنی قشنگی درست کردی : اینم یه نما از قسمت های مختلف رستوران که واقعا غذاهای متنوع و خوشمزه ای داشت: مام دیگه گفتیم اینهمه زحمت کشیدن تو خوردن کم نذاشتیما : اصلا تنهایی حاضر نبودی بمونی تو این استخر بچه ها : الههههههی من فدای اون بیلیارد بازی کردنت بشم اصلا نذاشتی اون شب ما یه بازی درست بکنیم : اینم بولینگ بازی کردنت : بازم خاله و خواهرزاده: چاله کندیم و بعدش تو رفتی ...
13 ارديبهشت 1394
5444 11 27 ادامه مطلب

سفرنامه آنتالیا 1

سلام عسلک مامان به قول خودت عااااااشقتم جدیدا خیلی مهربون شدی و همش میای میچسبی بهم و میگی مامان خیلی دوست دارم و بوسم می کنی و این یه دنیاااااااااا برام ارزش داره و واااااقعا شیرینه خوب بریم سراغ سفرنامه آنتالیا و خاطرات اون که فکر نکنم توی یک پست جا بشه و مجبورم حداقل عکسارو دو تیکه کنم. همونطور که تو پست قبلم گفتم قرار بود اولش پروازمون 1شنبه باشه اما کنسل شد و افتاد شنبه ما هم بعد از دماوند تا نصف شب حول حولی کارامونو کردیم و چمدونامونو بستیم و آماده سفر شدیم چون اون بار با پرواز غیر مستقیم رفتیم و واقعا مسیرش طولانی بود اینبار دیگه با اطلس جت گرفتیم که مستقیم به خود آنتالیا میرفت و خیلی راحت تر بود هرچند یه ت...
3 ارديبهشت 1394
1